کد مطلب:276882 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:130

خراسان از دیدگاه امیرمؤمنان
«سپهر» در جلد سوم كتاب «ناسخ التواریخ» مطالبی را درباره ی خراسان و برخی از شهرهای تابع این منطقه از امیرمؤمنان علیه السلام نقل كرده است كه چون حاوی مشخصات جغرافیای طبیعی این سرزمین كهن و متضمن نام برخی از شهرها و شهرستانهای تابعه ی خراسان در زمان آن حضرت است، عین عبارت كتاب را برای آشنائی بیشتر خوانندگان در ذیل می آوریم.

وی درباره ی خراسان چنین می نویسد:

آنگاه كه «ابوموسی اشعری» مملكت «فارس» را بگشاد، خبر به عمر ابن الخطاب داد و اجازه خواست تا بجانب خراسان شود.

بالجمله چون نامه ابوموسی به عمر رسید در پاسخ نوشت كه ای ابوموسی از آن فتحها كه بدست مسلمان رفت خداوند را سپاس گفتم، لكن آهنگ خراسان مكن در هر شهری كه بدست تو گشوده شد، حاكمی نصب كن و خود باز [به] بصره شو و اندیشه ی خراسان از دل بیرون كن ما را با خراسان و خراسان را با ما



[ صفحه 167]



چكار، كاش در میان ما و خراسان كوههای آهن و دریای آتش بودی و مانند سد یاجوج و مأجوج هزار سد حاجز و حایل آمدی.

علی علیه السلام فرمود: ای عمر این چه سخن است كه می گویی!.

گفت: خراسان از ما دور است و مردم آن عهدشكن و خونریزند.

علی علیه السلام فرمود: ای عمر خراسان را اثرهای بزرگ است.

«هرات» شهری است از خراسان كه ذوالقرنین اكبر بنا كرده و عزیز پیغمبر در آنجا نماز گذاشته، زمینی نیكو دارد و آبهای گوارا را بر آن گذرد بر هر دروازه ای از آن فرشته ای با شمشیر كشیده ایستاده و بلاها را دفع داده و آن شهر بغلبه گشود نشود مگر بدست قائم آل محمد صلی الله علیه و اله.

و دیگر «خوارزم» است و آن از ثغور اسلام بشمار می رود آن كس كه در آنجا اقامت جوید آن پاداش یابد كه مردی شمشیر گرفته در راه خدا جهاد می كند. خوشا بحال كسی كه در خوارزم بپاید و از نمازگزاران باشد.

و دیگر شهر «بخارا» است كه در آنجا مردانی آیند كه از كثرت عبادت «ادیمی» را مانند كه مالش داده باشند.

و دیگر «سمرقند» است، خداوند نیكی دهد اهل سمرقند را و این شهر در آخر زمان بدست تركان (شرقیها و غربیها) پایمال شود.

و دیگر شهر «شاش» و شهر «فرغانه» خوشا بحال كسی كه در آن اراضی چند ركعت نماز بپای برد و دیگر شهر «سحاب» است و ثواب شهیدی آنرا بود كه آنجا بمیرد و دیگر شهر «بلخ» است كه یكبار خراب و چون بار دیگر خراب شود هرگز آباد نگردد. كاش میان ما و بلخ كوه قاف و جبل صاد میانجی بودی. و دیگر «طالقان» است كه خدای را در آنجا خزانه هاست نه از سیم و زر بلكه از مردان دانشور كه خداوند را چنانكه باید بشناسد، و در آخر زمان ملازم خدمت قائم آل محمد صلی الله علیه و اله باشند.

اما در شهر هرات در آخر زمان ماران پرنده ببارد و مردم آن بلد را عرضه ی دمار و هلاك دارد، اما شهر «ترمذ» را بلای طاعون فرو گیرد و مردمش را نابود كند. اما مردم «دارا بجرد» در آخر زمان بدست دشمنی مقهور و مقتول شوند.



[ صفحه 168]



و «سرخس» را چنان زلزله عظیم درافتد كه مردمش از فزع بمیرند.

و در «سجستان» جماعتی باشند كه قرائت قرآن كنند و احكام آن را بكار نبندند و از اسلام چنان بیرون روند كه تیر از كمان، بر آن جماعت ریگ بارد، جمله را فرو پوشد.

و از «بوشنج» سی كس برآید كه هر یك به سیرت و صفت دجالی باشد و اگر همه ی مردم را بكشد غم ندارد.

و مردم نیشابور بدست رعد و برق و صاعقه نابود گردند و آن شهر چنان ویران شود كه هرگز آبادانی نبیند.

و در گرگان مردم نیكو آیند و به صلاح و تقوی كار كنند.

و دامغان را چون سواره و پیاده فراوان باشد به سختی معاش كنند تا آن گاه كه قائم آل محمد صلی الله علیه و اله بیرون شود آن جماعت را روز فرج برسد.

و «طبرستان» [1] را مؤمن اندك و فاسق فراوان آید و ایشان را از كوه و دریا منافع بسیار رسد.

اما در شهر «ری» مردم فتنه انگیز فراوان آیند، و در آخر زمان «دیلمان» بر ایشان تاختن كنند و بر آن دروازه كه بسوی جبل است چندان مردم مقتول شوند كه شمار ایشان جز خدای نداند و در آن دروازه هشت كس از بنی هاشم (سادات) نماز گذارند كه هر یك دعوی دار خلافت و ریاست باشند و مردی بزرگ كه سمی پیغمبری بود [یعنی همنام با پیغمبری باشد] در شهر به دربندان [یعنی به محاصره] افتد و او را چهل روز حصار دهند و محاصره كنند آنگاه مأخوذ دارند و مقتول سازند و در آن ایام كه كار داری بلاد به سفیان افتد [یعنی سفیانی مشهور] مردم «ری» را داهیه ی بزرگ رسد و بلای قحط و غلا و گرانی در میان ایشان بالا بگیرد.

چون امیرالمؤمنین علیه السلام این كلمات را بپایان برد عمر گفت: یا اباالحسن نخست مرا به فتح خراسان رغبت دادی و آنگاه اهل خراسان را از دل من دور افكندی.

علی علیه السلام فرمود: آنچه تو را از خراسان نگفتم افزون از آنست كه گفتم و این



[ صفحه 169]



خراسان نخست بتمامت در دست بنی امیه گشوده شود و در پایان كار به تحت فرمان بنی هاشم آید. [2] .

با توصیفی كه درباره ی حدود جغرافیایی منطقه خراسان شد و صراحتی كه یاقوت حموی در این باره اظهار داشته و هم چنین مطالب ارزنده ای كه امیرمؤمنان علیه السلام درباره ی حدود و ثغور این مرز و بوم بیان فرموده است. چنین فهمیده می شود كه هدف روایات از ذكر نام خراسان، كشور ایران است، و اگر ائمه ی معصومین علیهم السلام از قیام فرد یا افرادی از این منطقه ی خاص خبر داده اند منظورشان از ذكر نام خراسان فقط تعیین جهت و حدود منطقه ی جغرافیایی قیام ایرانیان بوده است و چون خواسته اند پیروان خود را از قیام گروهی از مسلمانان دیندار و متعهد به اسلام با خبر سازند و مشخصات جغرافیایی آن منطقه را نسبت به سایر مناطق شرقی جهان بازگو نمایند تا از دیگر مناطق شرقی متمایز شود، لذا از مشهورترین و معروفترین و حساسترین نقاط مركزی ایران آن روز مانند خراسان كه شهرت فوق العاده ای داشته است نام برده اند.

و البته این مطلب مسئله ای طبیعی است و ما امروز نیز می بینیم كه بیشتر كشورهای مشهور جهان غالبا بوسیله ی شهرهای بزرگ و پرجمعیت و بخصوص شهرهای مركزی خود معرفی می شوند، و اصولا مردم، هنگامی كه می خواهند كشوری را به دیگری بشناسانند معمولا از معروفترین شهرهای بزرگ و یا پایتخت آن كشور نام می برند و این چیز تازه ای نیست.


[1] مراد از طبرستان مازندران است.

[2] ناسخ التواريخ، تاريخ خلفاء ج 3 ص 37، 35 طبع كتابفروشي اسلاميه.